کنسرتو ویولن سیبلیوس ۱

دریجه آغازین اثر با نواختن تکنواز در میان زمزمه ی خلصه آور ارکستر، گشوده می گردد و این همنوازی برای لحظاتی کوچک، با تنهایی موهوم فاگوت همراه می گردد. مقدمه ی کوتاه آغازین، چنان زیباست که کمتر اثری تصنیف گشته در این فرم، می تواند به تاثیر گذاری آن باشد. بزودی با نقوش منقطعی که تکنواز بر روی بم ترین سیم ویولن، به تصویر می کشد، گذر موسیقی از آرامش آغازین به عبور آشوبگرانه اش از میان ارکستر بدل می گردد و تکنواز با قدم گذاردن بر مسیری پر پیچ و خم، به بهترین شکل حال و هوای موسیقی را پریشان گونه می سازد.

اولین تقابل مشهود بخش باس زهی ارکستر و تکنواز و در قالب دو جمله همتا شکل می گیرد که با ایستادگی ارکستر در برابر تکنواز موسیقی به نخستین اوج خود در موومان اول می رسد.

دگر باره تمرکز تکنواز بر سیم سل و اجرای قدرتمند و بی وقفه دولاچنگهایی که چون گردبادی از بم ترین نت تا زیرترین نت های سیم را در می نوردد، ذهن شنونده را آماده شنیدن کادانس تکنیکی این بخش می کند.

دشواری اجرای کادانس بیش از هر چیز متاثر از جمله بندی های آن است که ساختار شنیداری پیچیده ای از آن ساخته و نوازنده برای احاطه یافتن بر اجرای این بخش و رهایی از سردرگمی، نیازمند به شناخت، تفکیک و دسته بندی ذهنی جملات همسان آن است.

با پایان یافتن کادانس، تکنواز چون قطره ای فرو افتاده در دریای ارکستر پنهان می گردد.

تجربه شنیداری منحصر به فردی که با بازگشت دوباره تکنواز به دامان موسیقی، شکل می گیرد چنان بدیع است که تنها زیباترین رویاها را می توان تصویرگر آن دانست. موتیف شکل یافته از دوبل های مرواریدگونه تکنواز پدیدآور مجموعه خوش آوایی است که شاید زیبایی آن، در هیچیک از دیگر کنسرتوهای بزرگ ویولن همتراز با آن بدست نیاید و از همین روست که مصنف خود، خلق اثر را مرهون یافتن “شگرف ترین تم ها” می داند.

با گذر از بلندای این قله، موسیقی رنگی از آرامش کوتاه و گذرا به خود می گیرد که بدست آمده از مجموعه نت هایی است که با نت همنام اکتاوی بالاتر به شکلی ظریف گره خورده اند.

موسیقی که اکنون، چون آویزی ظریف از زینتی ها در درخشش است، به ناگاه با تریل های بی وقفه تکنواز به طوفانی سهمناک بدل می گردد که در آن زهی های ارکستر با شتاب وارد موسیقی گشته و قدرت ارکستر با پیوستن بادی ها به آن به اوج می رسد.

در ادامه، آهنگساز فضایی رها و آزاد و به نسبت بلند مدت از تکنوازی سولیست را به نمایش می گذارد. در اینجا تکنواز چنان به نظر می رسد که گویی مشغول به سوال و جواب از خود در سیم های زیر و بم ویولن است و حتی تم غمگینی که خود به ترسیم آن پرداخته است به سرعت در رویارویی با خود، دچار پریشانی می گردد.

در این میان، کاربرد دوبل ها توسط سولیست با فواصلی تازه و کمتر تجربه شده نظیر ترکیب همزمان (دوبل) فادیز و فابکار اکتاو که پیشتر کمتر سابقه ای از آنها در ذهن شنونده وجود داشته است، بر جذابیت اثر می افزاید.

یکی از گیراترین قسمت های موومان اول کنسرتو، هنگامی فرا می رسد که تکنواز تم نخستین اثر را دوباره به شکلی قوی در سیم سل می نوازد و موسیقی تکراری مجدد از آنچه گذشته است را در خود تجربه می نماید.

نخستین موومان، در بخش انتهایی خود نمایشی است از توانمندی و مهارت های تکنیکی تکنواز، چه در تکنیک نواختن آرشه های سریع پریده در چهار سیم و چه در بخش نواختن دوبل های همنام اکتاو در پوزیسیون های بالا.

موسیقی اولین موومان، در حالی به پایان می رسد که شاید شنونده بارها نیاز به شنیدن تم های زیبای آن را در وجود خود حس کند و این امر هنر آهنگساز را در به اتمام رساندن به هنگام اثر، به تصویر می کشد.

این مطلب نخستین بار در مجلۀ موسیقی گفتگوی هارمونیک منتشر گردیده است